دهه اول زندگي مشتركمان تموم شد
سلام پسر گلم ديگه كم ميام به وبلاگت سر بزنم يه كم شرايط يه كم خودم كه دستم به نوشتن نمياد باعث اين تاخيراس پاك شدن عكسات حالگيري بزرگي بود برام كه هنوز تو شكه اون هستم وبه خودم نيومدم ولي بازم ازت عكس انداختم كه اگه تونستم برات ميزارم ولي دليل اومدم اينجا يه چيز ديگه بود امسال دهه اول زندگيمان تموم شد البته تو از نصفه هاي دهه به جمع من و بابا پيوستي ولي خوب هرچي باشي تو اساس اين زندگي هست سرمايه و نتيجه اين زندگي خيلي دوست دارم عزيزم امسال سالگرد ازدواجمون افتاد به ماه عزيز خدا ماه رمضون ولي برا من يه جورايي خاص بود اولش تصميم داشتم كه خيلي قشنگ بگيرم ولي ديدم بابايي اصلا يادش نيس نميدونم چرا از حال و حوصله افتادم بابايي انگار خيلي خودشو گرفت...
نویسنده :
مامان و باباي امير
9:37